بازدید امروز : 613
بازدید دیروز : 141
من چون بیش از 15 سال است که به انواع معاصی گرفتارم و با حدود و تکالیف الهی بیگانه ام هر چه می کوشم که نفسم را از گناه منصرف نموده و به جانب حضرت پروردگار اقبال نمایم نمی شود . نمی دانم چرا علی رغم نیازی که در خود احساس می نمایم هیچ گونه کشش و جذبه ای در اشتغال به راز و نیاز با خداوند نمی یابم و در عوض به راحتی دروغ می گویم غیبت می کنم ناسزا می گویم خلف وعده می کنم وعده نابجا می دهم و خلاصه همچون گذشته از ارتکاب هیچ معصیتی فروگذار نمی کنم . این را میدانم که عمری به بیراهه رفته ام و زندگی ام را به هدر داده ام و تنها راه نجاتم را در افبال به خداوند متعال می بینم ولی نمی دانم از کجا باید شروع کنم . اولین گام چیست نقطه اهرمی و شاه کلید بازگشت و توبه به درگاه پروردگار چیست . من علی رغم ارتکاب گناهان بی شمار به خوبی عمل صالح و خیر را از عمل غیر صالح و شر تشخیص می دهم اما نمی دانم چرا نمی توانم آن را انجام دهم ؟؟؟
من چه بلایی بر سر روح لطیف و کبریائی ام آورده ام که کمترین مقاومتی در برابر گناهان ندارد و به سادگی تسلیم شیطان می گردد.
وای بر من
وای بر سرنوشتم
وای بر آخرتم
وای بر من ... وای بر من ... وای بر من.؟
به نظر می رسد ریشه ی مشکل شما در عدم شناخت هدف زندگی و عدم انگیزه صحیح و قوی باشد. لذا پاسخ سؤال شما را در دو بخش می دهیم. الف- داشتن هدف در زندگی ب- راه های ترک گناه
الف- داشتن هدف در زندگی
انسان موجودی خداگونه, زندگی فرصتی است برای خدایی شدن و دین راهکار خدامحوری در زندگی را با این هدف به انسان آموزش می دهد. خدای متعال انسان را به صورت خویش آفرید؛ «ان الله خلق آدم علی صورته» و خلیفه خود در زمین قرارش داد؛ «انی جاعل فی الارض خلیفه». به خاطر همین ملائکه بر او سجده کردند؛ «و سجد الملائکه کلهم اجمعون الا ابلیس» و برای او فراوان پیامبران فرستاد با کتاب های آسمانی، تا این خداگونگی از مرحله استعداد به فعلیت درآید و انسان آینه تمام نمای خدا در روی زمین گردد. در این راستا زندگی نیز فرصتی است برای خدایی شدن و عمر انسان اگر در این مسیر هزینه نشود، خسارت است؛ «ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات»
بنابراین هدف از خلقت خدا، خدایی شدن یا خداگونه شدن انسان و فعلیت بخشی به استعداد خلیفه اللهی است که از طریق توحید و خدامحوری حاصل می شود.
هدفی که منظور نظر دین و اولیای الهی است ساختن انسان خدایی است. پیامبران و رهبران دینی برای خدایی شدن انسان تلاش کرده اند. آنها به هر چیزی که دعوت کرده اند مانند عبادت خدا و اخلاق، همه برای این بوده است که از انسان یک موجود خدایی بسازند.
هر انسانی در زندگی خود، اهدافی را دنبال می کند. حتی کسانی که اهل گناهند، هر دم هدفی را می جویند؛ ولی چون این اهداف گوناگون است و جهت خاصی ندارد، قانع کننده نیست و فرد همواره احساس می کند باید به دنبال هدفی راضی کننده بگردد. برای این که انسان هدف واحد و مناسبی برای زندگی خود انتخاب کند، باید ببیند «چرا آفریده شده است؟». آن کس که هدفش در زندگی، متناسب با هدف از آفرینش باشد، به آرامش و سعادت دست یافته است و همه جنبه های وجودی خود را در مسیر صحیح حیات قرار خواهد داد.
انسان اهداف فراوانی در زندگی خود دارد، ولی اگر بخواهد زندگی اش سامان درستی بیابد و به آرامش برسد، باید تمامی اهداف گوناگون خود را در مسیر خاص و برای رسیدن به هدف واحدی که همانا هدف از خلقت انسان است، سازماندهی و جهت دهی کند. برای این منظور نکته اساسی که وجود دارد شناسایی هدف نهایی و اصلی آفرینش است.
از دیدگاه قرآن کریم هدف نهایی انسان در زندگی، قرب الی الله از طریق عبادت و انس با خداوند است؛ «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛ و جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت». فایده و اثر عبادت نیز انس با معبود و نزدیک شدن به صفات و کمالات او است. برای هدفگذاری در زندگی باید به گونه ای برنامه ریزی نمود که تمامی اهداف جزئی زندگی در مسیر قرب الی الله توجیه و سازمان دهی شود، تا انسان بتواند در این مسیر به کمال و سعادت واقعی خودش دست یابد.
می دانید مشکل اساسی شما چیست؟ مشکل اساسی شما غفلت است. غفلت از خودشناسی توحیدی است, اینکه انسان موجودی خدایی است و باید خدایی زندگی کند وخدایی شود و ریشه همه خوبی ها در زندگی دنیا و آخرت انسان در همین زیست خدایی است و گناه یعنی زندگی و زیست شیطانی و دور شدن از خدا و شیطان گونه شدن انسان. اگر کسی به این حقیقت باور یقینی داشته باشد, هرگز به راه خطا نمی رود و سالک کوی خداوند خواهد شد! تمام فکر و ذکر انبیای الهی و اولیای خدا خدایی شدن و تمرکز روی خدا بود, به قرآن کریم بنگرید, در کمتر ایه ای می یابید که خدا در آن نباشد و از خدا سخن نگوید, در آستانه دین تمام سخن ها از خدا است واین الگوی زندگی توحید انسان است. شما هم بکوشید روی خداوند متمرکز شوید, حتما وضعتان دگرگون شده و احساس سعادت و راحتی می کنید.
در ادامه توجه شما را به مطالبی جلب می کنیم:
یکم .
از دیدگاه اسلام، دنیا مانند پلی برای گذر کردن و حرکت به سوی منزل جاویدان آخرت است و آمدن انسان به این دنیا برای کسب آمادگی برای زندگی جاوید اخروی است. دنیا «محل تجارت» (نهج البلاغه، کلمات قصار، 131الدنیا... مسجد احبائ الله و مصلی ملائکه الله و مهبط وحی الله و متجر اولیائ الله)و «زراعت آخرت» (بحارالانوار، ج 14، ص 314) « ان الدنیا خلقت مزرعه»{و ج 73, ص 148.} «الدنیا مزرعه الاخره») و «محل آزمایش» (نهج البلاغه، نامه یV55) « فان الله سبحانه قد جعل الدنیا لما بعدها و ابتلی فیها اهلها یعلم ایهم احسن عملا» است.
خداوند، انسان را در این دنیا آفرید تا انسان بتواند به کمال لایق و شایسته ی خود دست یابد.
دوم .
رسیدن به کمالات شایسته ی انسانی، به گونه ای است که جز با اختیار انسان حاصل نمی شود; یعنی، این گونه نیست که چنین کمالی را بتوان بدون طی مسیر و انجام دادن افعال اختیاری به انسان اعطا کرد; زیرا مرتبه ی وجودی این کمال، پس از افعال اختیاری و آزمایش های فراوان است. پس خداوند متعال، مجالی را برای کسب چنین کمالی برای انسان فراهم ساخت; مثلا: خداوند برای اعطای مقام امامت به حضرت ابراهیم (علیه السلام ) او را به ذبح فرزندش آزمایش می کند؛ «و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما» (بقره / 124). برای اعطای مقام محمود (شفاعت) به پیامبرش، آن حضرت را امر به نماز شب می کند؛ «و من اللیل فتهجد به نافله عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا» (اسراء / 79).
سوم .
انسان، دارای گرایش ها، تمایلات و نیازهای متفاوت است. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) انسان را در مقایسه با حیوان و ملائکه چنین معرفی می کند: «خداوند عزوجل ملائکه را از عقل آفرید و در آنان شهوت قرار نداد و حیوانات را از شهوت آفرید و در آنان عقل قرار نداد و بنی آدم را از عقل و شهوت آفرید. پس هر کس عقلش بر شهوتش پیروز شود، از ملائکه برتر خواهد بود و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند، از حیوانات پست تر خواهد بود» (وسائل الشیعه، ج 11, س 164).
بنابراین اگر انسان بر شهواتش غلبه کند, به همه ی این نیازها پاسخ مناسب می دهد و این پاسخ ها, همان افعال اختیاری او است که باید انسان را به کمال لایقش برساند. اگر این پاسخ ها دقیقا منطبق بر نیازهای واقعی جسم و جان و ذهن انسان باشد, قطعا انسان با عقل و فطرت خود, این پاسخ های صحیح و راه های اعتدال در ابعاد وجودی خود را می شناسد؛ اما هیچ گاه بی نیاز از هدایت الهی نبوده است.
قرآن , هدف از آفرینش انسان را «خداشناسی» (طلاق , آیه 12) و «خداپرستی» (ذاریات , آیه ی 56) معرفی کرده است. دین - به عنوان هدایت الهی - راه صحیح این دو را به انسان آموزش می دهد; زیرا خدایی که خالق انسان و جهان است, همو دین را فرستاده است. لذا تسلیم شدن در برابر خداوند و پیروی از هدایت های دینی, به یقین می تواند انسان را در همه ی زوایای وجودیش به کمال برساند.
چهارم .
«خداشناسی و خداپرستی» که به عنوان هدف آفرینش انسان معرفی شده است - هدف میانی راه رسیدن به هدف نهایی است. هدف نهایی آفرینش انسان , بازگشت به سوی خداوند «لقاء الله» است: «انا لله و انا الیه راجعون» (بقره , آیه 156). «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه فاما من ائوتی کتابه بیمینه فسوف یحاسب حسابا یسیرا... و ائما من ائوتی کتابه ورائ ظهره فسوف یدعو ثبورا; ای انسان! حقا که تو به سوی پروردگار خود به سختی در تلاشی, و او را ملاقات خواهی کرد, اما کسی که نامه اش به دست راستش داده شود به زودی اش حسابی بس آسان کنند... و اما کسی که نامه اش از پشت سر به او داده شود زودا که هلک خویش خواهد»(انشقاق , آیه 6 - 11).
روزها فکر من این است و به شبها سخنم * که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
ماندهام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا * یا چه بوده است مراد وى از این ساختنم
از کجا آمدهام، آمدنم بهر چه بود * به کجا مىروم آخر ننمایى وطنم
پنجم .
حال که معلوم شد هدف از زندگی انسان, خدایی شدن, بازگشت به سوی خدا و «لقاء الله» است و راه و طریق آن, خدامحوری, خداشناسی و بندگی او است; باید دانست که فرصت اندک و راه بسی سخت و دشوار است. پس باید در کسب معرفت, تحصیل فضایل اخلاقی و اطاعت و بندگی, تمام تلاش را مبذول داشت. هم چنین از لغزش ها و خطاها, ناامید نشد که خدای رحمان بخشنده و مهربان است و راه توبه را تا آخرین لحظات برای انسان بازگذاشته است.
ششم .
در کنار عزم, اراده و تلاش در راه بندگی خداوند, باید از امدادهای غیبی نیز بهره جست و از دعا و توسل به مقربان درگاه الهی, غافل نشد. دعا و مناجات و درخواست از خدا, هم خود به عنوان یک عمل و عبادت, باعث کمال نفس می شود, و هم اجابت آن توفیق افزونتری را برای انسان در پی دارد.
با توجه به مطالبی که ارائه شد، شاید بتوان اینطور نتیجه گرفت که علت اساسی آلوده شدن به گناه وعدم رغبت به راز و نیاز با خدای متعال، بی اطلاعی از هدف خلقت و عدم شناخت نسبت به جایگاه والایی است که خداوند به انسان عطا کرده است و در یک جمله: گم کردن «خود الهی» است.
مهمترین عامل شناختی برای دین داری و سعادت مندی انسان، شناخت خود است، یعنی همان معرفت نفسی که متضمن معرفت خداوند نیز هست- من عرف نفسه فقد عرف ربه- اینکه انسان اولا: بداند دارای دو هویت بشری و الهی است، و حقیقت او روح است- و نفخت فیه من روحی- نه بدن مادی، ثانیا: بداند که هویت بشری زایل شدنی است و هویت الهی او ماندنی و جاودان است، این موضوع باعث می شود که برای زندگی جاودان اخروی خود برنامه داشته باشد و تلاش کند.
ثالثا: بداند که سعادت او در گرو این است که هر چه بیشتر هویت بشری خود را تعدیل کند و از خواهش ها و خواسته های افراطی آن فاصله بگیرد و متقابلا در تقویت جنبه های روحانی خود بکوشد و به نیازهای معنوی روح خود بها دهد و سعی کند با تقویت ارتباط با خداوند به او نزدیک شود و نیروهای معنوی خود را فعال نماید.
این دانش اگر به باور عمیق تبدیل شود، دیگر انسان نیازی به محرک اضافی ندارد و با اراده ای قوی در راه خدا و معنویت و کمال حرکت خواهد کرد و هرگز دچار سستی و کاهلی نخواهد شد.
ب- راههای ترک گناه
1- انس با قرآن و روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام):
بهترین وسیله برای شناخت گناهان، کتاب خداوند (قرآن) و روایات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است.
از مداومت در تلاوت قرآن کریم همراه با تدبر در آیات الهی و فهم هدایت های قرآنی نباید غفلت نمود. قرائت و تلاوت پیوسته این کتاب مقدس همراه با فهم معانی آن به تدریج تأثیر بسیار سازنده ای در تقویت و تحکیم ایمان و عمل خواهد داشت.
بنابراین لازم است هر روز به میزانی معین از آیات الهی را با تدبر و تفکر تلاوت کنید (حداقل پنجاه آیه) و برای فهم دقیق تر برخی از آیات، به تفاسیر مراجعه کرده، روایات مربوط به آن آیات را بخوانید.
2- تمرین و ممارست:
حصول هر مهارتی نیاز به تمرین، ممارست، مداومت و ایستادگی دارد. لذا بر شما که طالب جبران خطاهای گذشته هستید نیز لازم است که در این مسیر از هر طریق شرعی که ممکن است به تدریج، عادت های بد خود را ترک و آنها را تبدیل به عادت های مثبت نمایید . تمرین عملی و عادت نمودن به ترک گناهان و انجام واجبات الهی به تدریج زمینه حصول ملکه تقوی را در نفس آدمی فراهم خواهد آورد؛ یعنی کم کم انسان به جایی می رسد که نه تنها گناه نمی کند، بلکه از گناه متنفر می شود!
3- شرکت در مجالس و محافل مذهبی، همراهی مؤمنان، همنشینی با عالمان ربانی، مطالعه سیره عملی رهبران معصوم )علیهم السلام( امامان هدایت و اسوه های تقوا و همچنین مطالعه زندگی و سیره عملی عالمان وارسته, اهل تقوی و سلوک، همچنین سرگذشت گناهکاران و سرانجام منحرفان از راه خدا و تقوی , همگی راه هایی هستند که به تقویت بعد معنوی انسان خواهد انجامید.
4- شیطان شناسی:
شناختن شیطان، حیله ها و وسوسه هایی که برای مؤمنین دارد و دام هایی که در راه خدا گسترده است، ضرورتی است که نباید از آن غافل ماند.
5- انتخاب دوستان با تقوا
انتخاب دوستان پاک و سالم، در سرنوشت انسان بسیار مؤثر است؛ زیرا هیچکس راه گریز از این قائده را ندارد که : «انسان همرنگ دوست خود خواهد شد».
پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد
6- ورزش
هر روز صبح حداقل 20 دقیقه به طور مرتب و در ساعتى معین ورزش کنید؛ زیرا این کار در تقویت اراده و کسب نشاط و انگیزه، بسیار مؤثر است.
7- پرهیز از پرخوری
پرخوری قوای جنسی را بیش از حد، تحریک می کند و حال دعا و عبادت را از انسان می گیرد.
8- پرهیز از حب دنیا
در انحراف عملی به گناه و زمینه های آن می توان گفت: یکی از ریشه های قوی در انجام گناهان، دنیا دوستى و گرایش افراطى به لذتهاى مادى و طبیعى است. در روایت است که دوستی دنیا سرآمد هر خطا است؛ «حب الدنیا رأس کل خطیئة» البته پرهیز از دنیا دوستی به معنای ترک دنیا نیست؛ بلکه بدین معنا است که در ضمن استفاده از دنیا و رفع نیاز از آن، به دنیا دل نبندد و دنیا را وسیله بداند، نه هدف!
بنابراین اگر کسى بخواهد وجودش را از گناه پاک کند، باید با ریشه های آن بستیزد و بکوشد که از شدت محبت دنیا در دلش بکاهد و گرایش به لذتهاى طبیعى را در نفس خویش تعدیل نماید و در جهت تقویت آگاهی و عقلانیت و معنویت خود بکوشد.
اگر چنین کند، با استعانت از خداى متعال، مىتواند از گناهان فاصله گرفته، به جاى آن دلش را مملو از محبت خداى بزرگ و اولیاى او نماید.
دوست عزیز!
به کارهایی که گفت شد، همراه با صبر و استقامت عمل کن، «گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن!»
برایتان آرزوی موفقیت دارم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید